نوید شاهد | فرهنگ ایثار و شهادت

برچسب ها - بیان خاطره
من برای استراحت وارد سنگر شدم. وقتی برای نماز صبح بیدار شدم احمد را با لباس خیس دیدم و متوجه شدم که او تازه آمده و تا صبح داشت برای سنگر فرماندهی، الوار جا به جا می کرد. می گفت :« ما به اسلام همیشه بدهکار هستیم و اگر شب و روز کار کنیم تازه بدهکاری ما بیشتر می شود.»
کد خبر: ۴۰۲۲۱۹   تاریخ انتشار : ۱۳۹۶/۰۲/۱۴